www.drsoroush.com

 

عبدالکريم سروش

 
     
 

بازگشت به صفحه اصلی 

 اردیبهشت  1386

 

 گفت‌وگوي ايسنا با دكترعبدالكريم سروش

 

 

«طرح بحث گفت‌وگوي تمدن‌ها از سوي جناب آقاي خاتمي نوعي واكنش به طرح رويارويي تمدن‌ها بود، طرح برخورد تمدن‌ها ابتدا توسط برنارد لوئيس، يكي از اساتيد دانشگاه پرينستون، مطرح شد، اما او فقط به صورت يك ايده آن را مطرح كرد و چندان به آن نپرداخت. بعدها آقاي هانتينگتون استاد دانشگاه هاروارد آن را پي گرفت و جنبه‌ي سياسي و حتي نظامي به آن بخشيد. او مقاله‌اي در اين باب نوشت و در كتابي اين نظريه را بسط داد، اما مي‌توان گفت، برخورد تمدن‌ها مورد توجه آمريكا و بسياري از كشورهاي اروپايي قرار گرفت. آقاي خاتمي نظريه‌شان را در مقابله و مواجهه با آن نظر مطرح كردند و به جاي رويارويي مسئله‌ي گفت‌وگوي تمدن‌ها را نهادند. ايده‌ي رويارويي تمدن‌ها را غربي‌ها و اروپايي‌ها جدي گرفتند و پاره‌اي از وزارت‌هاي خارجه روي آن كار مي‌كردند. حتي به ياد دارم چند سال پيش در آلمان، براي بحث و بررسي همين نظريه، وزارت خارجه سمينار بزرگي ترتيب داد كه البته پا نگرفت! مي‌خواستند بدانند تا چه اندازه احتمال چنين رويارويي حقيقت دارد تا براساس آن بتوانند سياست خارجي خود را تعريف مجدد كنند!»

مطالب فوق بخشي از سخنان ابتدايي دكتر عبدالكريم سروش است كه در گفت‌وگو با خبرنگار سرويس گفت وگوي اديان و تمدن‌هاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مطرح شد. وي در اين گفت‌وگو كه با محوريت موضوع «گفت‌وگوي تمدن‌ها» انجام شد،« گفت‌وگوي فرهنگ‌ها» عملي‌تر و جامع‌تر دانست.

غرب نظريه گفت‌وگوي تمدن‌ها را به اندازه برخورد تمدن‌ها جدي نگرفته است

سروش اظهار داشت:«از قرائن پيداست، غرب نظريه گفت‌وگوي تمدن‌ها را به اندازه برخورد تمدن‌ها جدي نگرفته است و همچنان مسئله رويارويي براي آنها مهم‌تر است. به ويژه پس از حادثه‌ي 11 سپتامبر در آمريكا كه اين مطلب جدي‌تر شد و مورد توجه بيشتري هم قرار گرفت. حتي در اذهان آحاد غربيان و اروپايي‌ها هم جا گرفت. گويي بين تمدن‌ها و به ويژه تمدن اسلامي و غربي ناگزير برخوردي آن هم خونين دير يا زود صورت خواهد گرفت.»

بهتر است از تعبير ديالوگ فرهنگ‌ها سخن بگوييم

وي در ادامه با بيان اينكه «با خود مي‌انديشيدم، كه چرا از گفت‌وگوي تمدن‌ها سخن بگوييم و گفت‌وگوي فرهنگ‌ها را مطرح نكنيم؟!»، خاطرنشان كرد:« كلمه تمدن و فرهنگ در دوران جديد معاني ويژه‌اي دارند. همان كساني كه واژه‌ تمدن را وضع كرده‌اند واژه‌ فرهنگ را نيز نهاده‌اند.هيچ يك از اينها ساخته‌ متفكران و فيلسوفان ما نبوده است. خصوصا در اروپا واژه‌ي فرهنگ و تمدن را مورخان براي تبيين پاره‌اي از رويدادها و پديده‌هاي تاريخي به وجود آوردند و از آن پس بود كه اين واژه‌ها مورد استفاده وسيع قرار گرفتند. ما البته كار خوبي كرديم كه civilization را به تمدن ترجمه كرديم و culture را فرهنگ خوانديم، اما بايد بدانيم كه اين كلمات در ميان ما و سنت‌مان سابقه‌ چنداني ندارند. به همين سبب بايد آنها را به همان معاني به كار ببريم كه فعلا در زادگاه خودشان به كار مي‌روند.»

اين استاد دانشگاه در توضيح اظهاراتش ادامه داد: «حرف اول من اين است كه، بهتر بود و بهتر است از تعبير ديالوگ فرهنگ‌ها سخن بگوييم. چرا كه اساسا تمدن‌ها مراحل ايستايي فرهنگ‌ها هستند. فرهنگ وقتي كه جاري است فرهنگ نام دارد. وقتي كه مثل رودخانه جاري و در پويايي و زايندگي است، فرهنگ است.

"اشپنگر" كه بحث تمدن‌ها را مطرح كرد به اين نكته بسيار تاكيد مي‌كند. پس از اين كه فرهنگي ساخته شد و به مراحل پاياني خود نزديك گشت و حالت ايستايي و جاافتادگي و استقرار به خود گرفت نام تمدن را بر او مي‌نهند.اساسا بنا بر تعريف، تمدن ها با يكديگر برخورد مي‌كنند. چرا كه تمدن‌ها هويتند و هويت‌ها علي‌الاصول با هم سر مخاصمه، جنگ و رويارويي دارند و هر يكي خواهان غلبه بر ديگري است. در حالي كه فرهنگ‌ها چنين نيستند.»

به جاي گفت‌وگوي تمدن‌ها از گفت‌وگوي فرهنگ‌ها سخن بگوييم

سروش اضافه كرد: «تمدن‌ها حكم پادشاهان را دارند و به تعبير سعدي دو پادشاه در اقليمي نگنجند. هر كدام مي‌كوشد ديگري را از آن اقليم بيرون كنند و همه جا را در تسخير خود بگيرد. در حالي كه فرهنگ‌ها مثل آدميان عاديند كه هر كدام مي‌توانند با هم دوستي و دادوستد كنند. حتي اگر هم گاهي دشمني مي‌كنند دشمني‌هايشان زودگذر است. فكر مي‌كنم در درجه‌ي اول بهتر است به جاي تمدن‌ها واژه‌ي فرهنگ‌ها را به كار ببريم. آنگاه است كه مي‌توانيم از گفت‌وگوي اديان نيز سخن بگوييم. زيرا اديان هم از اجزاء فرهنگ هستند و از پويايي فرهنگي برخوردارند و مي‌توانند در حال تحول مدام و مستمر باشند.»

گفت‌وگوي فرهنگ‌ها هميشه جاري است

وي تاكيد كرد:«گفت‌وگوي فرهنگ‌ها تقريبا هميشه جاري بوده و امروز هم جاري است. البته كه اين گفت وگو را مي‌توان خالص‌تر، دوستانه‌تر و آموزنده‌تر كرد و به جايي رساند كه فرهنگ‌ها حقيقتا به كمك يكديگر بشتابند و دادوستدشان، دادوستدي انساني‌تري گردد. به گونه اي كه بتوانند تاريخ آينده را به شيوه‌ي بهتري رقم زنند.»

مهم‌ترين كاري كه براي بشر باقي مانده است، گفت‌وگو كردن است

دكتر سروش همچنين با بيان اينكه موضع فرهنگ‌ها در اين گفت‌وگو بر حسب فقر و غنايشان تعريف مي‌شود، افزود: «فرهنگ غني‌تر، حرف بيشتري براي گفت‌وگو دارد، اما با همه‌ي اينها فرهنگ ها مي‌توانند بنشينند و گفت‌وگو كنند. كساني هم كه در زمينه‌ي فرهنگ‌ها گفت‌وگو مي‌كنند، همان فرهنگيان هستند. كساني كه اهل فرهنگ هستند و حاملان فرهنگند. اعم از فيلسوفان، مورخان، هنرمندان، روحانيون و ... كه گفت‌وگوي روحانيون همان گفت‌وگوي اديان هم محسوب مي‌شود. معتقدم شايد مهم‌ترين كاري كه براي بشر باقي مانده است، گفت‌وگو كردن است. چيزي بالاتر و ثمربخش‌تر از اين نداريم.»

سروش در ادامه با بيان اينكه پيش‌فرض بحث گفت‌وگوي فرهنگ‌ها اين است كه غلبه نهايي با فرهنگ‌هاست نه با تكنولوژي يا ثروت و نيروي نظامي، افزود:« نيروي نظامي وجود دارد و قابل انكار هم نيست. كشورهايي به لحاظ ثروت مادي از ما قوي‌ترند و شك نيست، اما اينها اتفاقا نمودهاي زيبايي فرهنگي يا تمدني نيستند و حرف آخر هم با اينها نيست. اگر امروز از جهاني شدن حقوق بشر صحبت مي‌كنيم بايد به ياد داشته باشيم كه حقوق بشر را كه دستگاه بوش و ريگان درست نكرده‌اند، حقوق بشر را چند قرن فيلسوفان پروراندند و امروز يك چنين غلبه‌ي جهاني پيدا كرده است. به طوري كه يك زبان بين‌المللي شده و همه ما در داخل از طريق آن زبان با يكديگر سخن مي‌گوييم و چيزي است كه همه‌ي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها خواستار آن هستند. از اين قرار بسياري چيزهاي ديگر را هم مي‌شود ذكر كرد و شما خواهيد ديد كه در واقع فكر و فرهنگ در اينجا حرف اول را داشته است.»

بايد با فرهنگ به جنگ تكنولوژي مسرف، زياده‌رو و تجاوزگر رفت

اين استاد دانشگاه در ادامه گفت‌وگو با ايسنا افزود:« ملاحظه كنيد ماركس يك فيلسوف و جامعه‌شناس بود و بسياري از همفكران او. چگونه آنها صحنه را در جهان غرب عوض كردند و رقيب بزرگ براي كاپيتاليسم به وجود آوردند. البته ايرادهاي داخلي مايه‌ي فروريزي او نشد گر چه كه فروريزي تام و كامل نشده است. مي‌خواهم بگويم اتفاقا اين فرهنگ‌ها هستند كه بايد با هم گفت‌وگو و مكالمه كنند و از درون آن است كه بسياري از چيزهاي نهفته بيرون مي‌آيد. نهفته زير تكنولوژي. الان چنين روكشي پديد آمده است كه بسياري از زيبايي‌ها و ثروت‌هاي واقعي و غناها را زير خود پوشانده و مجال بروز و خودنمايي نمي‌دهد. اتفاقا آنها هستند كه بايد آشكار شوند تا از اين زياده‌روي‌هاي تكنولوژي و امثال آن جلوگيري كنند.»

وي در ادامه با تاكيد بر اينكه آن دست و مغزي كه تكنولوژي را مي‌سازد و به كار مي‌برد بايد در تسخير فرهنگ باشد، اظهارداشت:«اگر شما آن را تعويض كنيد و به جاي آن چيز ديگري بنشانيد صد در صد نتيجه‌ي بهتري خواهيد گرفت. با تكنولوژي به جنگ تكنولوژي نمي‌شود رفت. چرا كه اين باعث ازدياد تكنولوژي مي‌شود بايد با فرهنگ به جنگ يك تكنولوژي مسرف، زياده‌رو و تجاوزگر برويد تا آن را به جايي خود بنشانيد. به همين سبب است كه گمان مي‌كنم اكنون بهترين وقت است كه چنين چيزي آغاز شود و اتفاقا قدري هم دير شده است. »

بايد گفت‌وگوي ميان فرهنگي را درجهان اسلام آغاز كنيم

اين محقق همچنين با تصريح بر اينكه براي معنادارتر شدن و از حالت شعار خارج گشتن بحث گفت وگوي فرهنگ ها بايد گفت‌وگوي ميان فرهنگي را در خود جهان اسلام آغاز كنيم، اظهارداشت:«انگشت مي‌گذارم روي درد و نقصاني كه امروز دچارش هستيم. جهان اسلام پايه‌هاي مختلف دارد؛ يعني اسلام ايراني، تركي، اندونزي، عربي و ... . متاسفانه اين پاره‌هاي مختلف اسلام تقريبا از يكديگر بي‌خبرند. به تركيه مي‌روم مي‌بينيم اينها از اتفاقاتي كه در ايران و فرهنگ ايران اسلامي و اسلام ايران مي‌افتد اطلاع چنداني ندارند. به ايران مي‌آيم مي‌بينم كه ما ايراني‌ها از آنچه كه درعرصه فرهنگ تركيه رخ مي‌دهد اطلاعات چنداني نداريم. همچنين اندونزي، جهان عرب و ... اين اتفاق ناميمون بسيار قابل تامل است. ما قبلا كتاب‌هاي بسيار بيشتري از عربي به فارسي ترجمه مي‌كرديم. اكنون تعداد اين ترجمه‌ها بسيار كمتر شده است! انقطاع و انفصال فرهنگي بين ما و جهان عرب، اندونزي، هند و تركيه و ... رخ داده است.»

بايد رفت و آمدها بين پاره‌هاي جهان اسلام خيلي بيشتر شود

سروش در ادامه افزود: « از گفت‌وگوي فرهنگ‌ها سخن مي‌گوييم و آن را بسيار واجب و ضروري مي‌دانيم اما بايد گفت قبل از اينكه في‌المثل آن را با مسيحيت يا جهان غرب آغاز كنيم، بايد در ميان فرهنگ خودمان بياوريم. بايد رفت و آمدها بين ما و پاره‌هاي جهان اسلام خيلي بيشتر شود. دانشمندان ما بايد در آنجا آزادانه رفت و آمد كنند. بين پاره‌هاي مختلف جهان اسلام بايد سمينارهاي بسيار بيش از اين برگزار شود. به مراكش رفته بوديم حتي با تعدادي از اساتيد آنجا صحبت مي‌كردم مي‌ديدم كه اطلاعات آنها از شيعه و تشيع بسيار ساده و عاميانه است! تعجب برانگيز است. به اين دليل كه به هر حال اينها پاره‌اي از جهان اسلام هستند. حساسيت يك استاد به اين مسائل بايد بسي بيشتر از يك انسان عادي و عامي باشد. اما انقطاع‌هاي زباني و گسست هايي كه در اثر سياست رخ داده ما را از يكديگر به كلي بي‌خبر نگه داشته است.»

وحدت از طريق ارتباط فرهنگي و با ديالوگ و گفت‌وگو صورت مي‌گيرد

وي در ادامه با اعتقاد به اينكه اگر قرار باشد وحدتي صورت بگيرد از طريق ارتباط فرهنگي و با ديالوگ و گفت‌وگو صورت مي‌گيرد، تاكيد كرد:«سياست‌مداران در اين جا بايد حداقل نقش و كم ترين رنگ را داشته باشند. همين كه اين مسئله به سياست آلوده مي‌شود هزار و يك غرض ديگر وارد صحنه مي گردد و ماجرا را مسخ مي‌كند و به كلي به صورت و سيرت ديگري در مي‌آورد.»

وي همچنين با تاكيد بر اينكه پيشنهاد مي‌كنم اولا از ديالوگ فرهنگ‌ها سخن بگوييم و ثانيا ديالوگ فرهنگ‌ها را ميان خود مسلمان‌ها جاري كنيم، گفت:« با گفت وگو ميان ما و مسيحيان موافقم والبته اين گفت وگو تاكنون هم جريان داشته. در ايران هم بنده و تعدادي از دوستانم به حمدالله اين كار را آغاز كرديم. اما بعضا سياست آمد و روي آن چنگ انداخت و اين كار را چنان كه گفتم كم ثمر كرد. پيشنهاد مي‌كنم كه بايد اين ديالوگ را ميان مسلمانان و يهوديان هم داشته باشيم. چرا كه اتفاقا يهوديت به لحاظ ديني با ما قرابت‌هاي خيلي بيشتري دارد و شما مي‌دانيد پاره‌اي از مورخان و دين‌شناسان غربي اين نكته را زياد مي‌گويند كه اسلام reforme و اصلاحي در يهوديت بوده است. من به منزله‌ يك مسلمان شايد اين نكته را نگويم اما فراموش نكنيم در عالم واقع خيلي از امور يهوديت در اسلام نيز عمل مي‌شود. يهوديان هم از ذهن فقهي كه مسلمانان دارند، برخوردار هستند.اما مسيحي‌ها اين ذهنيت را ندارند.ما به منزله مسلمان و ساكنان فرهنگ اسلامي خائفيم از سرنوشتي كه براي مسيحيت در جهان سكولار و تمدن سكولار پديد آمد. مي‌كوشيم كه از تجربه‌ي مسيحيت استفاده كنيم. استفاده اي مثبت و يا منفي. بلاهايي كه آنها ديدند را تجربه مجدد نكنيم و راهي را كه آنها در مواجهه با تمدن جديد پيمودند در پيش نگيريم و در مواردي كه به مصلحت ما و ديانت ماست تصميم اتخاذ كنيم.»

گفت‌وگوي تمدن‌ها مثل گفت‌وگوي ارتش‌هاست!

سروش در ادامه اظهار داشت: «اگر بخواهم به تمثيل بگوييم سخن از گفت‌وگوي تمدن‌ها مثل اين است كه بگوييم گفت‌وگوي ارتش‌ها! ارتش‌ها را براي جنگ با هم ساخته‌اند. نمي توانيم بين ارتش ها، گفت‌وگو برقرار كنيم، اما مي‌توانيم از گفت‌وگوي بين دانشگاه‌ها سخن بگوييم. بايد دقت كنيم موضع و محل گفت‌وگو كجاست! نمي‌خواهم نزاع لفظي كنم اما گمان مي‌كنم مقصود ما با به كار بردن گفت‌وگوي فرهنگ‌ها بسيار روشن‌تر، پاكيزه‌تر و زلال‌تر است تا اينكه بحث از گفت‌وگوي تمدن‌ها بكنيم.»

هويت‌ها هميشه سرهايشان را به هم مي‌كوبند تا بالاخره يكي شكسته شوند

وي تاكيد كرد:« تمدن‌ها پوسته‌ي سختي هستند كه روي فرهنگ‌ها كشيده مي‌شوند.آنها آماده‌ي جنگ و بيرون راندن تمدن ديگر و غلبه بر ديگري هستند. علتش اين است كه تمدن‌ها هويتند و هويت‌ها هميشه سرهايشان را به هم مي‌كوبند تا بالاخره يكي از اين سرها شكسته شوند و از دور خارج گردند. جهان غرب و تمدن غرب در يكصد و پنجاه سال گذشته، اساسا مولد تئوري‌هاي جنگ بوده است. از ماركس به اين سو كه جنگ طبقات را مطرح كرد و آن را موتور محرك تاريخ دانست تا امروز كه آقاي هانتيگتون بحث جنگ‌ تمدن‌ها را مطرح مي‌كند و وقتي كه ناسيوناليست‌ها و مليت‌ها مطرح شدند همواره مسئله‌ي جنگ مطرح بوده است.»

با شعار گفت‌وگوي فرهنگ‌ها،‌فرهنگ‌پروري كنيم

سروش ادامه داد:« خيلي خوب است كه پايمان را از دايره‌ي جنگ بيرون بگذاريم و به صورت جنگاوراني در صحنه‌ي جهاني حاضر نشويم بلكه به شكل حاملان فرهنگ و فرهنگ پروران حاضر شويم. اما اين وقتي است كه پرچم و شعار مناسب را هم انتخاب كنيم و آن پرچم مناسب گفت‌وگوي فرهنگي است نه تمدني. از اينجا ما مي‌توانيم به مسير صحيح‌تر و روشن‌تري نقبي بزنيم و آينده را به نحو منطقي‌تري رقم بزنيم.»

مسلمان‌ها حرف‌هاي زيادي براي جهان داشته‌اند

وي در ادامه با تاكيد براينكه مسلمانان بايد گفت‌وگو را آغاز كنند، اظهارداشت:«اگر بنشينند كه زمان گفت وگو آغاز شود ممكن است هيچگاه آن زمان نرسد و دير شود. مسلمان‌ها حرف‌هاي زيادي براي جهان داشته‌اند. الان هم اگر به خودشان تكاني بدهند حرف‌هاي زياي براي گفتن دارند. اتفاقا زبان معنويت مي‌تواند زبان دومي شود. در مغرب زمين متفكران زيادي را مي بينيم در مورد غلبه زبان حقوق انتقاد كرده‌اند، اگرچه زبانشان كاملا جهانگير نشده است. محدوديت‌هاي زبان حقوق را بررسي مي‌كنند و معتقدند كه اين فرهنگ و تمدن جديد كه زبان حقوق زبان اصلي آن شده است متاسفانه كمبودهايي دارد و ما بايد مقوله‌ي ثالثي وراي حق و تكليف پيدا كنيم كه از آن طريق با يكديگر سخن گوييم. بحث فضيلت و معنويت و ... بسيار زنده شده است و اين بحث مي‌تواند مورد استفاده‌ي جهان اسلام و مسلمان هم قرار بگيرد.»

متفكران مسلمان بايد وارد ديالوگ جهاني شوند

وي ادامه داد:« متفكران مسلمان از ذخايري كه در اين زمينه دارند بايد به بهترين وجه بهره‌برداري كنند و وارد ديالوگ جهاني شوند. در شرايط كنوني روزگاري است كه اگر بخواهيم به لحاظ فرهنگي خوب كار كنيم، مي‌توانيم آلترناتيو مثبت‌تر و مبارك‌تري نسبت به حق پيدا كنيم كه نيكي‌هاي حقوق را هم داشته باشند. اما محدوديت‌هاي آن را نداشته باشد. بايد اين را بدل به يك زبان جهاني كنيم. از اين پروژه‌ها مي‌شود ارايه داد. البته كه ما مي‌توانيم وارد شويم و گفت و گو را آغاز كنيم و بلكه سامان دهيم و راه تازه‌اي را بگشاييم و در اين راه دوباره تاكيد مي‌كنم دست سياستمداران را از اين عرصه بايد كوتاه كرد و الا اين كاروان تا به حشر لنگ خواهد ماند.»

مصاف فكرها، آغاز گفت‌وگوست

سروسش در عين حال خاطرنشان كرد:«ايران نيز در اين ميان كارهاي زيادي دارد كه بكند. ما پروژه‌هاي خيلي ماورايي را نبايد در پيش بگيريم. بايد مساله‌ي گفت و گو را در ميان خود ايراني‌ها سامان دهيم. برخوردهاي خشن بايد جاي خود را به گفت و گو دهد. به قول پوپر ما آدميان حيوان نيستيم. حيوانات يكديگر را مي‌كشند آدميان تئوري‌هاي يكديگر را مي‌كشند. ما بايد فكرهايمان را به مصاف يكديگر بياوريم و اين آغاز گفت و گوست. پس از آن به سراغ جهان اسلام و مسيحيت و يهوديت برويم.»
 

     منبع

 

بازگشت به اّرشيو خبرها