بر آمده از انقلاب
مصاحبه دکتر سروش با مجله نيوساينتيست · آيتاللهها اين نظريه که احکام مذهبی با زمان تغيير میيابند يا دين در معنا و مفهوم تاريخی خود بايد فهميده شود را نمیپسنديدند
·
به وزارت اطلاعات احضار شدم و به صراحت به
من گفتند حکومت مرا ديگر نمیخواهد و در داخل کشور هم احساس امنيت نخواهم کرد
کمتر کشوری را میتوان پيدا کرد که در آن يک فيلسوف علم دشمن حکومت باشد. عبدالکريم سروش يکی از مشهورترين روشنفکران ايرانی میگويد که علم در رژيمهای توتاليتر نمیتواند پيشرفت کند. بزرگترين گناه او اين است که انديشههای خويش را درست و مشروع میداند. پس از 6 سال دوری از وطن او شجاعانه هفته قبل به ايران بازگشت. قبل از پرواز به سوی ايران احسان مسعود مصاحبه زير را با او انجام داده است. - چرا میخواهيد به ايران برگرديد؟
·
من شش سال از ايران دور بودهام. نياز دارم
که برگردم و کارهايم را سر و سامانی دهم و با دانشجويان و خانواده و دوستان
خود تجديد ديدار کنم. تعدادی از نزديکترين دوستان من دستگير شدهاند. قبل از
ترک ايران من موسسهای مستقل برای پزوهشهای معرفتی بنيان نهاده بودم. اخيرا
اطلاع يافتم که اين موسسه يک ماه پيش تعطيل و دفتر آن پلمپ شده است. بايد
بفهمم که چه اتفاقی افتاده است.
·
جواب دادن اين سوال آسان نيست. دوستان به
من میگويند که من مرتکب ريسک میشوم، ولی من به اين سفر نياز دارم. ·
من از او دوری میجويم و او نيز از من. اين
برای هر دوی ما بهتر است.
·
اين اعتراضات کاملا خودجوش و درونی است.
[يعنی اينکه] با تحريک خارجیها صورت نمیگيرند. انفجاری در جمعيت دانشجويی
ايران نسبت به زمان انقلاب صورت گرفته است. در آن زمان تعداد دانشجويان
200000 نفر بود و در حال حاضر 2 ميليون. دانشجويان و خانواده آنها خواهان
آزاديهای بيشتر و بزرگتری هستند و من معتقدم نهايتا اين امر منتهی به کاهش
قدرت رهبر ايران آيت الله خامنهای، افزايش قدرت مجلس و افزايش آزاديهای
دانشگاهی خواهد شد. ·
تجارب من در ايران به من میآموزد که برای
پيشرفت علم و انديشه حداقلی از آزادی مورد نياز است. اگر با همکار دانشمند
خود به بحث ننشينيد، اگر نتوانيد عقايد خود را از آزادانه توضيح دهيد مبادا
اينکه زندانی شوی، در چنين فشايی تحقيق و پژوهش به ثمر نمینشيند.
·
اجازه بدهيد بين پژوهش تجربی و انديشيدن فی
نفسه تفاوت قايل شويم. انديشيدن محيط آزاد میطلبد. تحقيق تجربی، جايی که شما
يک پروژه کاملا تعريف شده با موافقت رسمی داريد، حتی در رژيهای توتاليتر هم
میتواند پيشرفت کند چرا که دانشمندان هنوز میتوانند با دانشمندان ديگر
تبادل نظر کنند، نوشتههای آنها را بخوانند و چاپ کنند. اما طرح نظريههای
جديد –بخصوص در علوم اجتماعی- در شرايطی که تحت تاثير يک ديد خاص يا يک عقيده
دينی بسته هستيد غير ممکن است. · زمانيکه هنوز در ايران بودم، مجذوب تمام مسايلی شدم که با ماهيت علم سر و کار داشتند. اين اتفاق زمانی روی داد که من کلاسهای خصوصی درباره فلسفه متافيزيک اسلامی داشتم. من و استادم اغلب در مورد مسايلی نظير ماهيت نظريهها، ماهيت مشاهدات و شواهد تجربی بحث میکرديم. هيچ کدام از ما درباره اينکه به طور کامل اين مسايل را درک میکند مطمئن نبوديم. حتی نمیدانستيم که شاخهای به نام فلسفه علم وجود دارد. در واقع، فلسفه علم مدرن در ايران ناشناخته بود. من نيز در سال 1973 زمانی که به انگليس آمدم متوجه اين مساله شدم. - يعنی شما میگوييد که قبل از انقلاب اسلامی 1979 هيچ تحقيق و تدريسی درباره فلسفه علم مدرن در ايران صورت نمیگرفت؟ · بله. من نخستين کسی بودم که اين رشته را در دانشگاههای ايران معرفی کردم. من هماهنگ کردم تا دانشگاهيان در اين زمينه تجربه کسب کنند و کتابهايی نوشته و ترجمه شوند. قبل از انقلاب درسهای رشته فلسفه در دانشگاه تهران بر روی اشخاصی مثل کانت، هيوم وهايدگر تمرکز داشت. درباره کارهای فيلسوفهای تحليلی نظير کارل پوپر و برتراند راسل هيچ تدريسی صورت نمیگرفت. اين شايد به اين دليل بوده که اغلب روسای دانشگاههای ما دانش آموخته آلمان و فرانسه بودند و از آنجا که فرانسه زبان دوم ايران بودند عموما انگليسی ضعيفی داشتند. - شما طرفدار انقلاب 1979 بوديد...
·
بله. همه طرفدار بودند. ما فکر میکرديم
هيچ راه ديگری برای رهايی از رژيم منفور شاه و ناامنی که با آن به وجود آمده
بود،نيست. انقلابهای علمی و سياسی در بسياری از جهات به هم شباهت دارند. شما
نمیتوانيد برای آنها طرح و نقشه بريزيد. انقلابها اتفاق میافتند و بعد از
آن شما تازه عاقل میشويد. بعد از انقلاب هيچ تفکر غالبی وجود نداشت. گروههای
سکولار، مسلمانان معتدل، مسلمانان تندرو و غيره همه بودند. انقلابیها تمايل
به توتاليتريسم داشتند. کسانی مثل من نيز به دنبال معتدل کردن آن بودند.
·
من آيت الله خمينی را در دهه 1970 زمانی که در
پاريس بودند ملاقات کردم. بعدها از طريق يکی از دوستان نزديک وی فهميدم که او
يکی از کتابهای من درباره فلسفه متافيزيک اسلام را خوانده و آن را پسنديده
است. [آيتالله] خمينی خودش متافيزيک تدريس کرده بود. من همچنين به دليل
نوشتن کتابی با عنوان نقد مارکسيسم - که در آن زمان در ايران تهديدی جدی
محسوب میشد- و کتاب ديگری درباره اخلاق و علم شناخته شده بودم. میتوان گفت
که در ايران چهرهای تقريبا شناخته شده بودم. - استقبال دانشجويان از آن چگونه بود؟ · دانشجويان بسيار مشتاق بودند. من شخصا يکی از دروس آن را به مدت ده سال تدريس کردم. يک بخش تحقيق هم در دانشگاه تهران تشکيل دادم. من امروز خوشحالم که بگويم تاريخ و فلسفه علم در ايران در حال شکوفا شدن است. اساتيد بسياری در آنجا وجود دارد و کتابهای بسياری به طور مرتب چاپ میشوند. - چه شد که با حکومت ايران درگير شديد؟ · حول و حوش 1990 در مجلهای فرهنگی و پرفروش به نام کيان هفت مقاله تحت عنوان «قبض و بسط تئوريک شريعت» چاپ کردم. در اين مقالات من شاخهای علمی به نام «معرفت دينی» تعريف کرده و تلاش کردم با استفاده از فلسفه طبيعی و علوم اجتماعی آن را توضيح دهم. اين مقالات به سرعت بحثهای جنجال برانگيزی را برانگيختند. آيت اللهها هم بسيار حساس شدند. تا الان تقريبا 10 کتاب در پاسخ به اين مقالات من چاپ شده است. - شما در آن مقالات چه نوشتيد که خشم آيت اللهها را برانگيخت؟
·
آنها اين نظريه که احکام مذهبی با زمان تغيير
میيابند يا دين در معنا و مفهوم تاريخی خود بايد فهميده شود را
نمیپسنديدند. تصور میکردند من قداست دين را از بين میبرم و آن را وابسته
به فهم انسانی میدانم. - چه محدوديتهايی؟
·
گروههای فشار سخنرانیهای عمومیام را به
هم میزدند. اغلب مورد حمله و کتک واقع میشدم. فهميدم که کارم را از دست
دادهام و هيچ کس هم نمیتواند مرا استخدام کند. هيچ کس نمیتواند کارهای مرا
چاپ کند. دعوتنامههای سخنرانیهايم به دستم نمیرسيد. مجلهای که مقالات
مرا چاپ میکرد توقيف شد. به وزارت اطلاعات احضار شدم و به صراحت به من گفتند
حکومت مرا ديگر نمیخواهد و در داخل کشور هم احساس امنيت نخواهم کرد. · زمانی که من در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودم روحانيون فکر میکردند از آنجاييکه چپهای افراطی نفوذ زيادی در علوم اجتماعی دارند بايد آنها را پاکسازی کرد. من هميشه بحث میکردم که اين روش درستی نيست چرا که محققان هرگز از کسی دستور نمیگيرند. - اما در کشوری نظير ايران، قطعا دين به شما خواهد گفت که چه پژوهشی را میتوانيد انجام دهيد؟ · همواره موانعی برای علم وجود داشته است. برخی از آنها مربوط به ماهيت خود تحقيق است که اينها بايد شناخته شده و تعريف شوند. بقيه از بيرون میآيند. اين موانع بايد به حداقل رسيده و حذف شوند. اگر از شما خواسته شود که به دلايل سياسی، اجتماعی يا دينی به نتايج از قبل تعيين شده برسيد بايد مقاومت کنيد. اگر شما به دينی اعتقاد داريد و جواب يک موضوع خاص را هم میدانيد، در صورت شروع به تحقيق دچار يک تناقض شده ايد. - بعضیها به شما لقب مارتين لوتر اسلام را دادهاند. خود چه فکر میکنيد؟ · من فکر نمیکنم اينگونه باشد. مهمترين کار من ارايه دادن جايگزينی برای قرائت توتاليتر از اسلام است.
http://www.iran-emrooz.de/archiv/maqal/1382/soroush820525.html
|