www.drsoroush.com

 

عبدالکريم سروش

 
     
 
 

خرداد  1388


آقای مهندس موسوی کتمان حقیقت چرا؟

 

 

عبدالکریم سروش

 





 

 

قصه انقلاب فرهنگی قصه عبرت آموزی است. بعضی از رسانه ها و دستگاه های حکومتی، سال ها است که برای فرو کوفتن یکی از ناقدان و ناراضیان، یعنی سروش، ماجرای انقلاب فرهنگی راچنان ننگین وسنگین ودروغین کرده اند وجمعی بی خبررا چنان بازی داده اند(کینه توزان به جای خود) که اکنون این طناب برگردن خودشان  پیچیده است. به طوری که پیروان خط امام هم ازآن برائت می جویند وشرمسارانه نقش خود را درآن انکارمی کنند و از اطلاع رسانی درست سرمی پیچند. آدمی در می ماند  که این پیروان وفادار، سهم رهبری فقید انقلاب و رهبری کنونی را در انقلاب "ننگین" فرهنگی چقدر برآورد می کنند.

درخبرها آمده بود که آقای مهندس موسوی به دانشجویی که ازنقش وی درانقلاب فرهنگی  سوال کرده بود، چنین پاسخ داده بود که " من درآن هنگام نخست وزیرنبودم ونقشی درانقلاب فرهنگی نداشتم وسندی دراین مورد وجود ندارد." پاسخ به آن دانشجو، درحقیقت پاسخ به عبدالکریم سروش بود که درجواب دروغ ها وتوهین ها و تمسخرهای یک نویسنده[1] درمحفل حامیان مهندس موسوی، انگشت برنقش مهم میرحسین موسوی درستاد انقلاب فرهنگی نهاده بود وازوی خواسته بود تا این رازساده را فاش کند واطلاع درست ودقیق در اختیار پرسشگران  قرار دهد. سروش حتی ازگواهان این امریعنی علی شریعتمداری، محمد خاتمی، احمد احمدی ، صادق واعظ زاده ورضا عارف نام برده بود که در دفتر نخست وزیر حاضرمی شدند ودرجلسات مکرر ستاد انقلاب فرهنگی به ریاست میرحسین موسوی شرکت می کردند.

آقای موسوی اما به جای گفتن این حقیقت ساده، راه نا صوابی را برگزید وپاسخ آن دانشجوی دلسوخته را چنان مبهم داد که کس نداند وی درآن ایام چه کاره بوده است.

آقای موسوی شما که همه افتخارتان پیروی ازامام است، چرا؟ شما که خود منصوب امام بودید و به فرمان او برصدرجلسات می نشستید چرا خبردرست و دقیقی ازآن نمی دهید؟ آیا فرداهم اگربه کرسی ریاست جمهوری بنشینید، همین طور "حق دانستن " مردم را محترم می شمارید؟

گفته اید شما درانقلاب فرهنگی نقشی نداشتید،که اینطور؛ولی صورت مذاکرات شورای انقلاب چیزدیگرمیگوید: اعضای شورا به شدت ازوضع ناآرام دانشگاه ها ناراضی بودند.هاشمی رفسنجانی گفت « ازطریق حضور تعدادی بچه مسلمان در تهران میتوان جلو شلوغی دانشگاه را گرفت ... از خشونت نمی ترسیم. امروز شروع شود بهتر از سه ماه دیگر است. » مهندس میر حسین موسوی تنها کسی بودکه « ازضرورت انقلاب فرهنگی ار طریق حضور توده ها در دانشگاه سخن گفت »[2].وچنین بود که دانشجویان اینجاوآنجا ستادهایی تشکیل دادند ومشغول "انقلاب فرهنگی" شدند؛یا به تعبیر مهمان مودب شما:"تقلید مضحک شناعت وسخافت ".( درتهران: شکوری راد، شمقدری و محمود احمدی نژاد، در شیراز: فلان و فلان...الخ)

این در انقلاب فرهنگی .اما درستاد انقلاب فرهنگی چطور؟ آیا آن جا هم بی نقش بودید؟ "قربان تمکینت شوم.  می بین وسربالا مکن"

من می دانم که حامیان شما، ازجمله آقای مسجد جامعی، درتشکیل آن جلسه کذایی ودعوت از آن نویسنده و تحریک او، خطای سیاسی واخلاقی بزرگی مرتکب شدند و"جای خالی دروغ " را پرکردند وپویش انتخاباتی شما را به رنگ جفا آلودند. اما شستن ان رنگ با رنگ دیگرمیسرنیست. ازشما انتظاربزرگ منشی بیشتری می رفت. یکی این که آن گفتاروکردارزشت را نکوهش وسرزنش کنید ودوم این که شجاعانه ازاقدام امامی که افتخارپیروی او را دارید واز نقش رهبری کنونی ونیز از نقش خود درانقلاب فرهنگی وستاد انقلاب فرهنگی بی شرمندگی دفاع نمایید و چون یک فرد مطلع و مسئول، زوایای نهفته آن را آشکارسازید و نشان دهید که برنامه ریزان و مجریان انقلاب فرهنگی چه کسانی بوده اند و خود در گشودن پرونده مذاکرات شورای انقلاب در این خصوص پیش قدم شوید و همچنین تصریح کنید که آیین نامه های "انقلابی" برای سانسور کتاب و غیره محصول شورای عالی انقلاب فرهنگی کنونی است که شما هم عضو آن بوده اید و هستید.

طفره رفتن وسرزیربرف کردن وجواب چند پهلو و سربالا دادن و کتمان حقیقت نمودن و به حمایت توهین کنندگان برخاستن ودرقبال دروغ گویان و درشت گویان سکوت پیشه کردن، شیوه صادقان وکریمان نیست.

نقل هرجورکه ازخلق کریمت کردند     قول صاحب غرضان است تو آن ها نکنی

دردمندان بلا  زهر  هلاهل   دارند      قصد این قوم   خطا باشد   هان تا    نکنی

                                                             

                                                                عبدالکریم سروش

                                                                   مریلند

                                                                دوم خرداد 1388

[1] محمود دولت آبادی درآن جلسه انتخاباتی ، بی هیچ مناسبت و مقدمه  به انقلاب فرهنگی وعبدالکریم سروش حمله درشت کرد ومثنوی دانی او را به تمسخر گرفت و وی را "شیخ مقلد مضحک آن شناعت وسخافت" خواند و آبروی یک عمر کتابت خودرا دربازی سیاست درباخت. سایت های اینترنتی حامیان مهندس موسوی نیز آن بدزبانی ها را پخش کردند بدون اینکه اظهاربرائت کنند یا پاسخ سروش را انتشاردهند.(پایان پاورقی)

 

[2] هاشمی وانقلاب ،انتشارات همشهری،بهار 1376 ص348-344

 

 

 

 

بازگشت به نامه های دکتر سروش